معنی دختر مقتول کوروش هخامنشی
حل جدول
رکسانا
دختر کوروش بزرگ هخامنشی
آتوسا
دختر کوروش
آتوسا
پایتخت کوروش هخامنشی
پاسارگاد
پسر کوروش هخامنشی
بردیا
دختر کوروش اول
آتوسا
دختر کوروش بزرگ
آتوسا
دختر کوروش کبیر
رکسانا
نام دختر کوروش
آتوسا
کوروش
از پادشاهان هخامنشی
لغت نامه دهخدا
مقتول. [م َ](ع ص) کشته شده.(آنندراج)(ناظم الاطباء). کشته. قتیل.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): خالد ندانست اینکه سیف الدوله مقتول شمشیر ماسوا و مقهور سنان و تیر اعدا نگردد.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 458). اگر تو آیی و یا این مقتول را به من سپاری مقبول است...(مرزبان نامه چ قزوینی ص 64). امارت آن موضع به پسر حسن حاجی مقتول داد.(جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 67). باقی مردان را بر لشکر قسمت کردند هر یک مرد قتال را بیست و چهار نفس مقتول رسید.(جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 101). آنچه ظاهر بوده است و معین بیرون مقتولان در نقبها و سوراخها... هزار هزار و سیصد هزار و کسری در احصا آمده.(جهانگشای جوینی چ قزوینی ص 128).
جمله عالم آکل و مأکول دان
باقیان را قاتل و مقتول دان.
مولوی.
مرا به عاشقی و دوست را به معشوقی
چه نسبت است بگویید قاتل و مقتول.
سعدی.
مکن گریه بر گور مقتول دوست
قل الحمدﷲ که مقتول اوست.
سعدی.
- زیبق(جیوه ٔ) مقتول، سیماب کشته. جیوه ٔ کشته.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جیوه ای که آن را با ماده ٔ دیگر مخلوط کنند تا از حرکت و لرزش بیفتد.
کوروش
کوروش. [کورْ وَ] (ق مرکب) کوروار. مانند کور. چون کوران. همچون نابینایان:
کوروش قائد و عصاطلبی
بهر این راه روشن و هموار.
هاتف.
و رجوع به کوروار شود.
اطلاعات عمومی
فرهنگ عمید
از خاندان هخامنش: پادشاه هخامنشی،
مربوط به سلسلۀ هخامنشی: سربازان هخامنشی،
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به هخامنش. ازخاندان هخامنش. ، مربوط بسلسله هخامنشی: ((هنر هخامنشی)) .
معادل ابجد
3318